ه طور کلی برنامه ریزی درسی به آن حوزه علمی اشاره می کند که مشتمل بر قلمرهای زیر است:
۱- مبانی برنامه ریزی درسی: منظور از مبانی برنامه ریزی درسی آن دسته از نیروهای بنیادی و اساسی است که بر برنامه های درسی ، اهداف و محتوای آن اثر گذاشته و در ادبیات برنامه ریزی درسی از آن تحت عنوان عوامل تعیین کننده برنامه درسی نام برده می شود.
الف) مبانی فلسفی برنامه ریزی درسی:منظور از مبانی فلسفی برنامه ریزی درسی آن دسته ا زعوامل و نیروهای فلسفی است که بر فرآیند تدوین اهداف برنامه درسی و تعیین وسایل و ملزومات اثر می گذارد. فلسفه ی مسلط اجتماعی د رحقیقت جهت دهنده و تعیین کننده مقاصد اصلی تعلیم و تربیت است. فلسفه ی تعلیم و تربیت اعتقاد برنامه ریز به یکی ا زمکاتب فلسفی ذیربط، به شدت جهت گیری برنامه درسی را متفاوت می سازد.مبانی فلسفی، نقش پالایشگری اهداف و مقاصد برنامه درسی را نیز برعهده دارد.
ب)مبانی اجتماعی و فرهنگی برنامه ریزی درسی:فلسفه ی اصلی تأسیس مدارس و پاگیری نظام آموزش مدرسه ای د رگسترده ترین برداشت خود عبارت است انتاقل، توسعه و بهسازی میراث فرهنگی، بنابراین بدیهی است که ارزش های اجتماعی و فرهنگی یک جامعه اثر قاطعی بر برنامه های درسی و فرایند تدوین آن ها داشته باشد.ارزش های اجتماعی و فرهنگی نیز به عنوان پالایشگر اهداف و مقاصد برنامه درسی، نقش مهمی را در فرایند برنامه ریزی ایفا می نماین و هم از اینروست که مبانی اجتماعی و فرهنگی برنامه ریزی درسی یکی از قلمروهای مهم این رشته به شمار می رود.
ج)مبانی روانشناختی برنامه درسی:روانشناسی به عنوان یک رشته علمی، یافته ها و رهنمودهای بسیاری برای برنامه ریزان به ارمغان آورده است. د ربرنامه ریزی درسی، فرایند تدوین طرح و اجرای برنامه ها تا حد زیادی نیازمند کاربست یافته های روانشناسی است. اهداف و محتوای برنامه های درسی باید با توجه به میزان رشد ذهنی یادگیرندگان،مدت زمان لازم برای یادگیری و نیز با توجه به توانایی ها و محدودیت های افراد انسانی، متناسب با تفاوت های فردی و... استخراج و تنظیم گردند.
۲- فعالیت های فنی برنامه ریزی درسی یا مهندسی برنامه ی درسی:
مجموعه ای از فعالیت های سه گانه ،طراحی برنامه ی درسی، ساخت برنامه ی درسی، و تدوین برنامه ی درسی می باشد.
الف)تدوین برنامه ی درسی:تدوین برنامه ی درسی به فرایند نظم و ترتیب و تعیین توالی و تقدم و تأخر عناصر برنامه ی درسی اشاره دارد.د راین زمینه سؤلاتی نظیر این که چه کسی باید د ربرنامه ریزی درسی مشارکت کند(معلم، دانش آموز و...)، از چه روش هایی باید برای ساخت برنامه ی درسی استفاده نمود و... مطرح می شود.
ب)طراحی برنامه ی درسی:به فرایند مشخص کردن عناصر برنامه ی درسی و گنجاندن آن ها د ربرنامه اشاره می کند. عناصری که می توانند د ربرنامه ی درسی گنجانده شودعبارتند از: اهداف و مقاصد. محتوا یا موضوعات درسی، فعالیت ها و تجربیات یادگیری، روش تدریس، اجرا و ارزشیابی.علاوه بر این د رطرح برنامه ی درسی درباره ی سازماندهی و الگوی مناسب آن برای برنامه ی درسی بحث می شود.
ج)ساخت برنامه ی درسی:فرایند ساخت برنامه ی درسی ناظر است بر فرایند تعیین ماهیت مؤلفه ها و عناصر برنامه ی درسی، به عبارت دیگر تصمیم گیری د رباره ی ایجاد و تکوین عناصر برنامه ی درسی را ساخت برنامه ی درسی می نامیم.
۳- اجرای برنامه ی درسی:
یکی دیگر ا زقلمروهای برنامه ریزی درسی، اجرای برنامه است، د ربحث از اجرای برنامه ی درسی،(که عموما" فرایند کاربست برنامه هایی است که قبلا" طراحی، ساخته و تدوین گردیده اند) سه نظام مد نظر قرار می گیرد.
الف) نظام اجرایی مؤمنانه یا وفادارانه:که در آن برنامه هی درسی تدوین شده باید توسط معلمان و مجریان آموزشی به مرحله ی اجرا در آیند.د راین نظام ا زآنجا که برنامه ها توسط یک ستاد د رسطح کشور و یا استان تدوین می گرد و موفقیت اجرای برنامه های درسی د رگرو اجرای دقیق و مطابق نقشه ی از پیش تعیین شده است،به آن نظام مؤمنانه گویند.ا زطرف دیگر از آن جا که معلم نمی تواند و نباید هیچ گونه دخل و تصرفی د ربرنامه های درسی،مطابق با ویژگی هاو مختصات دانش آموزان خویش اعمال نماید به آن نظام اجرایی ضد معلم نیز گفته می شود.
ب)نظام اجرایی نیمه سازگارانه:د راین نظام ، اجرای برنامه های درسی مطابق فرمول و نقشه ی از قبل تهیه شده ای که توسط ستاد برنامه ریزی تدارک دیده شده باشد، مد نظر است. اما معلم می تواند تا اندازه ای برنامه های درسی را با ویژگی کلاس درس خود سازگار نماید. به این نظام اجرایی برنامه ی درسی، نظام سازگاری محدود یا معلم در مقام مجری فعال نیز گفته می شود.
ج)نظام اجرایی سازگارانه:د راین نظام ، معلم نه تنها می تواند برنامه های درسی را با ویژگی های دانش آموزان خود نظیر، جنس، علایق، توانایی و ... سازگار نماید، بلکه د رشکل گسترده خود ، معلم می تواند تدوین کننده ی برنامه ی درسی نیز باشد.د رحقیقت نظام برنامه ریزی سازگارانه ، همان نظام برنامه ریزی درسی مدرسه محور است.این نظام دارای دو شکل کلی است.الف)نظام برنامه ریزیی درسی مدرسه محور محدود: که د رآن معلم از میان برنامه های درسی متعددی که توسط مراکز برنامه ریزی درسی کشور یا استان از قبل تهیه شده است، متناسب با توان یادگیرندگان و سایر ویژگی های آنان دست به انتخاب می زند.ب)نظام برنامه ریزی درسی مدرسه محور گسترده: که در آن معلم خود به طرای، تدوین ، اجرا و ارزشیابی برنامه های درسی می پردازد.
۴- تغییر برنامه ی درسی:
اگر برنامه ی درسی را مشتمل بر مسائلی نظیر فلسفه ی تعلیم و تربیت ، ارزش ها، اهداف، ساختارهای سازمانی، تجارب یادگیرندگان،نتایج یادگیری و نحوه ی ارزشیابی آن ها بدانیم ، می توانیم تغییر برنامه ی درسی را به عنوان هر گونه تغییری که در جنبه های فوق الذکر به وجود می آید تعریف نمائیم.
الف)مفهوم شناسی تغییر:یکی از مسائل مهم د ربحث تغییر برنامه ی درسی، مفاهیم گوناگونی است که توسط صاحبنظران و متخصصان بک کار برده می شود. مفاهیمی نظیر تغییر، بهبود، نو آوری، اصلاح،و جنبش از مهم ترین مفاهیمی هستند که غالبا" به طور مترادف به کار برده می شوند اما هر کدام از آن ها دارای معنای متفاوتی می باشند.
بهبود ا ز نظرهیلدا:بهبود برنامه ی درسی به معنای تغییر جنبه های مشخصی ا زبرنامه بدون تغییر دادن فرضیات بنیادی و نحوه ی سازماندهی برنامه است.
تغییربرنامه ی درسی:مفهوم بسیار کلی است که به هر تغییری که در آموزش یا محیط آموزشی به وجود آید، اشاره می کند.
نو آوری: اگر چه مفهوم تغییر برنامه ی درسی برای تغییرات ویژه و خاص نیز به کار می رود اما تغییرات ویژه را اغلب نو آوری می گویند< نو آوری ها دارای مرزهای دقیق و نشانه های خاص هستند. به عبارت دیگر نو آوری به آن نوع تغییر برنامه ی درسی اطلاق می شود که بدیع و بی سابقه باشد.
اصلاح: اصلاح نیزناظر بر آن نوع تغییران ویژه ای است که به طور بنیادی د ربرنامه ی درسی به وجود آید. اصلاحات معمولا" ا زسیستم سیاسی آغاز می شوند.بنابراین اصلاحات تغییرات زیر بنایی ولی محدود و خاص هستند.
جنبش برنامه ی درسی:این مفهوم بیشتر دارای یک معنای تاریخی است و برای مشخص کردن دوران های تغییر از طریق ویژگی های مشترک آن ها به کار می رود. مانند جنبش کودک محور در برنامه ی درسی و تغییراتی که بر اسا س آن د ربرنامه ریزی درسی ایجاد شده است.
ب)مراحل تغییر:
۱-برنامه ریزی برای تغییر:این مرحله عمدتا" ناظر بر ایجاد زمینه و آماده سازی محیط برای تغییر،و تهیه و تدوین برنامه ی تغییر است . بر اساس فعالیت های انجام شده در این مرحله،برنامه ی تفصیلی وجزءبه جزءتغییر آمادهه م یشود.
۲-استفاده یا کاربست تغییر:در این مرحله تلاش بر استفاده مؤثر از تغییرات مطلوب است. به عبارت روشن تر برنامه ی تفصیلی تهیه شده برای تغییر در این مرحله به اجرا گذاشته می شود.
۳-ارزشیابی از تغییر:در این مرحله از تغییر ارزشیابی به عمل می آیند و نتایج به دست آمده از ارزشیابی ،دوسیکل بعدی تغییر مورد استفاده قرار می گیرد.
۵- تاریخ برنامه ی درسی:
از لحاظ ساختاری تاریخ برنامه ی درسی د رحقیقت زیر مجموعه ای از تاریخ تعلیم و تربیت نیز می باشد.تاریخ برنامه درسی هم با تاریخ عقاید تربیتی و هم با تاریخ نظام ها و مؤسسات تربیتی ارتباط دارد زیرا از یک سو اندیشه های تربیتی ا زطریق برنامه های درسی به اجرا در می آیند و از دیگر سو درشکل گیری نظام های تربیتی و قوانین آن ها ، بایستی د رخصوص برنامه های درسی تصمیم گیری شود.یکی از مهم ترین مسائل رشته ی برنامه ی درسی ، وجود پدیده ی بی تارخی یا بی تاریخی گرای است.عدم توجه به سوابق و آن چه که د رگذشته انجام شده است ممکن است منجر به معرفی مسائل کهنه به عنوان نوآوری گردد.
اهداف مطالعات تاریخی:۱-بررسی علمی و تلاش برای تفسیر و تعبیر فرایندهایی که به وسیله ی آن مؤسسات تربیتی،محتوای برنامه های درسی را در طول زمان انتخاب کرده اند.۲- بررسی دلایل تغییر و یا عدم تغییر د ربرنامه های درسی و موضوعات آن ها.۳-ایجاد بینش عمیق تر د ررابطه با فرایند توسعه و بالندگی آموزش و پرورش۴ـنقادی فعالیت های انجام شدهد رارتباط با برنامه های درسی و بررسی سنن و عادات در این زمینه.۵-مشخص کردن عوامل سیاسی ، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مؤثر بر اصطلاحات برنامه ی درسی د رطی زمان برای کمک به ایجاد و تکوین تئوری د رحوزه ی برنامه ریزی درسی.
۶- تحقیق در برنامه درسی:
منظو راز تحقیق د ربرنامه ی درسی عبارت است ازپژوهش هایی کهد رارتباط با مؤلفه های اساسی برنامه ی درسی نظیر تدوین، اجرا و بازبینی نتایج خط مشی های برنامه ی درسی صورت می پذیرد.به عبارت روشن تر تحقیق در برنامه ی درسی عبارت است از پزوهش که به منظور دستیابی به درک و فهم عمیق تر و توضیح و تفسیر زمینه ها،مقاصد، برنامه ریزی و سایر مسائل مرتبط با یادگیری انجام می شود.
۷- ارزشیابی از برنامه ی درسی:
یکی از مهم ترین قلمروهی برنامه ی درسی که به کار بررسی اثر بخشی و کار آیی برنامه ی درسی می پردازد،ارزشیابی برنامه ی درسی است. به طور کلی ارزشیابی د رارتباط با برنامه ی درسی د رچهار مرحله یا وضعیت صورت می پذیرد.
۱- ارزشیابی قبل از برنامه ریزی یا نیاز سنجی:این ارزشیابی عمدتا" برای سنجش محورهای اساسی برنامه ی درسی صورت می پذیرد و ناظر بر تعیین اهداف و مقاصد برنامه ی درسی ازمنابع مربوطه است.
۲-ارزشیابی تکوینی یا ارزشیابی د رزمان طراحی، تدوین و ساخت برنامه ی درسی: بخش های مختلف برنامه ی مورد بررسی و اشکالات و عدم تناسب احتمالی برنامه با محیط یادگیری و یادگیرندگان رفع می گردد.
۳-ارزشیابی پایانی:اثر بخشی برنامه و میزان شکاف بین تأثیر پیش بینی شده و با آن چه که عملا" اتفاق اقتاده تصمیم گیری می شودوبر اساس آن د رسیکل های بعدی برنامه ریزی،اصطلاحات لازم اعمال می گردد.
۴-ارزشیابی پیگیری:اثرات برنامه ی درسی دریک مقطع خاص بر نحوه ی فعالیت و توانایی یادگیرنده د ربرنامه های درسی مقاطع بعدی مورد بررسی قرار می گیرد)فتحی واجارگاه،۱۳۸۹).
+ نوشته شده در جمعه دوازدهم مهر ۱۳۹۲ساعت 16:41 توسط بای محمد چندری | نظر بدهید
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
مباني برنامهريزي درسي
مفهوم برنامهريزي درسي
برنامهريزي درسي که معادل اصطلاح curriculum Development يا curriculum planning است، شامل يک سلسله فعاليتهاي ياددهي- يادگيري به منظور ايجاد تغييرات مطلوب در رفتار يادگيرنده و ارزشيابي ميزان تحقق اين تغييرات است. بنابراين فرآيند برنامهريزي درسي شامل سازماندهي فعاليتها و ارزشيابي است و هدف آن ايجاد تغييرات مطلوب و محور آن يادگيرنده است. رشته برنامهريزي درسي از جنبه نظري به دو خانواده بزرگ، يعني برنامهريزي درسي و طراحي برنامه درسي تقسيم ميشود. در قسمت برنامهريزي درسي چگونگي کاربرد و اجراي عناصر برنامه درسي بيان ميشود و تمرکز بر مراحل و روش کار است. براي برنامهريزي درسي تعاريف زير بيان شده است:
1- برنامهريزي درسي شامل پيش بيني طرحهايي است، که مدارس به عنوان وسيلهاي براي نيل به مقاصد خود مورد استفاده قرار ميدهند.
2- برنامهريزي درسي شامل فعاليتهايي است که دانشآموزان تحت مديريت و هدايت مدرسه (و گاهي خارج از آن) براي رسيدن به هدفهاي معين بايد انجام دهند.
3- برنامهريزي درسي عبارت است از پيش بيني و تهيه مجموعه فرصتهاي يادگيري براي جمعيتي مشخص، به منظور نيل به آرمانها و هدفهاي آموزش و پرورش، که معمولاً در مدرسه انجام ميگيرد.
4- برنامهريزي درسي يک فراگرد چند مرحلهاي است که شامل فعاليتهاي به هم پيوسته از قبيل فهرست مطالب درسي، تهيه مواد آموزشي و کمک آموزشي، که منجر به اجراي برنامه ميشود.
5- برنامهريزي درسي شامل مجموعهاي از گزينش و ارزشها است.
6- برنامهريزي درسي عبارت است از برنامهريزي فعاليتهاي ياددهي- يادگيري به منظور ايجاد تغييرات مطلوب در رفتار يادگيرنده و ارزيابي ميزان تحقق اين تغييرات.
7- برنامهريزي درسي به عنوان جزيي از فعاليتهاي مربوط به برنامهريزي آموزشي به حساب ميآيد.
فرآيند برنامهريزي درسي شامل چهار مرحله اساسي است:
1- انتخاب اهداف کلي، حيطهها و هدفهاي عيني از طريق تحليل يافتههاي اساسي.
2- الگوپردازي يک يا چند طرح برنامه درسي، هماهنگ با اهداف کلي، حيطهها و هدفهاي عيني.
3- پيش بيني اجراي برنامه درسي(آموزشي).
4- طرح ريزي ارزشيابي برنامه درسي.
مسائل اساسي مورد بحث برنامهريزي درسي از اين قرار است:
1- چه کسي تعيين ميکند که چه چيزي بايد آموخته شود؟
2- چگونگي سازماندهي و به انجام رساندن کار درباره آنچه که بايد آموخته شود.
3- براي تعيين آنچه بايد آموخته شود، چه منابعي مورد استفاده قرار گيرند؟
4- آيا براي تمامي کودکان و نوجوانان بايد يک برنامه جامع تدوين شود؟
5- چه چيزي به عنوان آموزش و پرورش عمومي و چه چيزي به عنوان آموزش و پرورش تخصصي بايد در نظر گرفته شود؟
6- تعادل و توازن ميان مطالب و موضوعات يادگرفتني چگونه برقرار ميشود؟
7- کدام مورد و موضوعات درسي بايد به طور ويژه مورد توجه قرار گيرد؟
8- چگونه ميتوان آنچه را بايد آموخته شود، تدريس کرد؟
9- هزينه آنچه که آموخته ميشود، چگونه بايد تأمين شود؟
مباني برنامهريزي درسي
برنامهريزي درسي از مباني مختلفي الهام ميگيرد. منظور از مباني برنامهريزي درسي آن دسته از نيروهاي بنيادي و اساسي است، که بر برنامههاي درسي، اهداف و محتواي آن اثر ميگذارد و در نوشتههاي برنامهريزي درسي با عنوان عوامل تعيينکننده برنامه درسي نام برده ميشود. مباني برنامهريزي درسي در قالب موارد زير قابل طبقهبندي است:
1- مباني اجتماعي و فرهنگي برنامهريزي درسي
2- مباني فلسفي برنامهريزي درسي
3- مباني روانشناختي برنامهريزي درسي
مباني اجتماعي و فرهنگي برنامهريزي درسي
مباني اجتماعي و فرهنگي برنامهريزي درسي عبارتند از آن مطالعاتي که روابط افراد، گروهها، مؤسسات و نيروهاي موجود در فرهنگ جامعه را تجزيه و تحليل و تأثير آن را بر روي برنامههاي مدارس بررسي ميكند. فلسفه اصلي تأسيس مدارس و به وجود آمدن نظام آموزش مدرسهاي، در گستردهترين برداشت خود عبارت از انتقال، توسعه و بهسازي ميراث فرهنگي. بنابراين بديهي است که ارزشهاي اجتماعي و فرهنگي يک جامعه، اثر قاطعي بر برنامههاي درسي و فرآيند تدوين آنها دارد. ارزشهاي اجتماعي و فرهنگي به مثابه پالايشگر اهداف و مقاصد برنامه درسي، نقش مهمي در فرآيند برنامههاي درسي و برنامهريزي درسي ايفا ميکنند و از اين روست، که مباني اجتماعي و فرهنگي برنامهريزي درسي، يکي از قلمروهاي مهم اين رشته به شمار ميرود. مدارس به وسيله برنامهريزي درسي خود، نه فقط نقش اساسي در حفظ و انتقال ميراث فرهنگي و ارزشيابي ميراث فرهنگي جامعه به عهده دارند، بلکه مدارس از طريق برنامهريزي درسي در انتخاب و تحقق هدفهاي متناسب، افراد جامعه را براي انجام وظايف و مسئوليتهاي فردي و اجتماعي ياري ميدهد و بدين وسيله رشد فرد و پيشرفت فرهنگ جامعه را تضمين ميکند. به نظر «تابا» مدارس نسبت به فرهنگ جامعه سه وظيفه اصلي به عهده دارند که عبارتند از حفظ و انتقال ميراث فرهنگي، ارزشيابي و توسعه فرهنگي و رشد فردي.
يک برنامه آموزشي که با توجه به مباني اجتماعي و فرهنگي طراحي شده باشد، بايد داراي ويژگيهاي زير باشد:
1- به نظام ارزشهاي فردي و اجتماعي، نيازها، هدفها و آرزوهاي مردم جامعه توجه داشته باشد.
2- به ماهيت جامعه جهاني و جامعه مورد نظر و عناصر و عوامل عمدهاي که بر روي آموزش و پرورش افراد، اثراتي مطلوب و يا نامطلوب دارند، توجه داشته باشد و تدابير لازم را براي خنثي كردن آنها و استفاده از عوامل مساعد درنظر گرفته باشد.
3- به مفهومي سالم و ارزشمند از ماهيت انسان و قدرت سازندگي و خلاقيت او متکي باشد و مباني و ارزشهاي والاي انساني را ترويج کند.
4- اساس و بنيادش بر پايه نتايج مطالعات، تحقيقات و تجزيه و تحليلهايي که درباره ماهيت جامعه، دانش، يادگيري و فرد انجام شده است، استوار باشد.
5- در مقابل هجوم سيل آساي ارزشهاي وارداتي، عکس العملهاي حساب شده و قاطع را تدارک ببيند.
6- با نيازهاي آني و آتي جامعه و افرادش منطبق و با مسائل و مشکلات زندگي روزمره ارتباط داشته باشد.
7- خصايص قومي و فرهنگي جامعه و افرادش را با توجه به سوابق تاريخي، شرايط زمان حال و الزامات زمان آينده در نظر بگيرد.
8- از منابع انساني و مادي نظام آموزشي جامعه در راه تقويت و گسترش مباني فرهنگي و تقويت هويت ملي استفاده در مقابل عوامل نامطلوب فرهنگي و اجتماعي مقاومت کند.
مباني فلسفي برنامهريزي درسي
منظور مباني فلسفي برنامهريزي درسي، آن دسته از عوامل و نيروهاي فلسفي است که بر فرآيند تدوين اهداف برنامه درسي و تعيين وسايل و ملزومات آن اثر ميگذارد. فلسفه مسلط اجتماعي در حقيقت جهت دهنده و تعيين کننده مقاصد اصلي تعليم و تربيت بوده است. فلسفه تعليم و تربيت و عقيده برنامهريز به يکي از مکاتب فلسفي ذيربط، به شدت جهتگيري برنامههاي درسي را متفاوت ميكند. گذشته از اين، مباني فلسفي نقش پالايشگر اهداف و مقاصد برنامه درسي را نيز به عهده دارد، زيرا باورها و پنداشتهاي فلسفي يک جامعه مانند يک صافي، اهداف برنامه درسي را که برنامهريزان آموزشي و درسي استخراج کردهاند، پالايش ميکند و آن دسته از اهداف و مقاصدي را که با فلسفه حاکم همخواني داشته باشد، جايز و روا ميشمرد و کمک شايان توجهي در انتخاب خط مشيها، طراحي و اجراي برنامههاي آموزشي ميكند. فلسفه آموزشي يک مدرسه، يا يک شهر و يا کشور بايد طوري روشن و صريح باشد که به تمامي سؤالات زير و سؤالاتي از اين قبيل پاسخهايي روشن و واضح بدهد.
1- هدف نهايي از فرستادن کودکان و نوجوانان يک جامعه به مدرسه چيست؟
2- چرا در جوامع مختلف، کودکان و نوجوانان را به خاطر هدفهاي متفاوتي به مدرسه ميفرستند؟
3- آيا کودک انسان ذاتاً پاک و منزه آفريده شده است؟ يا شرور و فاسد؟
4- آيا نظام آموزشي بايد بر محور اصالت معلم يا اصالت محتوا و يا اصالت شاگرد عمل کند؟
5- آيا طبقات مختلف يک جامعه بايد تعليماتي يکسان ببينند؟ يا تعليماتي متفاوت؟
6- آيا مهمترين وظايف مدارس يک جامعه امروزي، انتقال دانش از نسلي به نسل ديگر است؟
7- آيا آموزش و پرورش در مدارس متوسطه و مؤسسات آموزش عالي بايد عمومي و نظري باشد يا اختصاصي و عملي؟
مباني روانشناختي برنامهريزي درسي
مباني رواني برنامهريزي درسي شامل آن دسته از آگاهيها و ادراکات مکتسب از روانشناسي است که مربوط به ماهيت يادگيرنده و فرآيند يادگيري است. اين ادراکات روي محتوا، سازماندهي فعاليتها و تجربيات يادگيري که براي يادگيرنده فراهم ميشود، تأثير بسزايي دارد. بنابراين برنامه درسي رابطه بسيار تنگاتنگ و نزديکي با اصول روانشناسي به ويژه روانشناسي تربيتي دارد. تعليم و تربيت انسانها و به طور کلي ارتقا دادن سطح دانش و بصيرت و مهارتهاي آنها، بدون داشتن شناختي نسبتاً عميق از مراحل رشد جسمي، ذهني، عاطفي و اجتماعي در سنين مختلف و چگونگي ايجاد و تقويت انگيزهها براي يادگيري، ميسر نخواهد بود. به همين دليل يک برنامه درسي(آموزشي) به طور اخص و يک مسئول مجري برنامههاي آموزشي به طور اعم، بايد از بيشتر يافتهها و اصول و قوانين علم روانشناسي، به خصوص روانشناسي تربيتي، اطلاع نسبتاً عميق و وسيعي داشته باشد. روابط ميان برنامهريزي درسي و مباني رواني را ميتوان از طريق مطرح كردن پرسشهاي زير نشان داد. اين پرسشها بسياري از جزئيات برنامهريزي درسي را که متأثر از روانشناسي است، روشن ميكنند.
1- آيا رشد جسماني و ذهني يادگيرنده در برنامهريزي درسي مؤثر است؟
2- آيا سن يادگيرنده در برنامهريزي درسي مؤثر است؟
3- مطلب يادگرفتني را بايد طبق چه اصول و روشهايي ارائه کرد؟
4- درباره ماهيت يادگيري در انسان چه ميدانيم؟
5- چگونه ميتوان مطالب يادگرفتني را در سطح توانايي و ادراک ياگيرنده در يک مرحله از رشد ذهني ساده کرد؟
6- تا چه ميزان بايد علايق و نيازهاي يادگيرنده در فرآيند برنامهريزي درسي مدنظر قرار گيرد؟
7- چگونه ميتوان ميزان استعداد، هوش، انگيزش و تواناييهاي ديگر يادگيرنده را به طور نسبتاً دقيقي مشخص كرد؟
8- چگونه ميتوان اصول يادگيري به محور فعاليتهاي يادگيرنده را در تهيه و تنظيم برنامههاي آموزشي توسعه و تقويت کرد؟
فرآيند برنامهريزي درسي
فرآيند برنامهريزي درسي شامل چهار مرحله است:
1- تعيين هدفهاي کلي و حيطهها بر اساس تجزيه و تحليل اطلاعات به دست آمده از بررسي نيازهاي يادگيرنده، آرمانها، انتظارات جامعه، فرآيندهاي يادگيري و معرفت موجود و مورد لزوم.
2- طرح ريزي حيطههاي برنامه درسي.
3- پيش بيني چگونگي اجراي برنامه.
4- طرح ريزي ارزشيابي از برنامه درسي.
فرآيند برنامهريزي درسي به علت ارتباط داشتن با عوامل مختلف فرهنگي، اجتماعي، سياسي و غيره يک فرآيند چند بعدي است، که عبارتند از:
1- برنامهريزي درسي يک فرآيند يا شيوهاي ميان افراد است که در خصوص مشارکت افراد مختلف در برنامه درسي، اجراي برنامه درسي، ارزيابي برنامه درسي و روشهاي مناسب تعيين ميگردد.
2- برنامهريزي درسي يک فرآيند سياسي است. کارگزاران حکومتي، محلي، منطقهاي و ملي بطور منظم در تعيين خط مشي برنامههاي درسي مداخله ميکنند. همچنين برنامهريزي درسي با گروههاي فشار متعدد درگير است. اين گروهها ارزشهاي متضادي را براي تدريس در مدارس ارائه ميدهند.
3- برنامهريزي درسي يک امر اجتماعي است. علايق، ارزشها، ايدئولوژيها، اولويتها، کارکردها و مسئوليتهاي متفاوت، زمينه پويايي را تشکيل ميدهد که فرآيند برنامهريزي درسي در آن زمينه انجام ميپذيرد. در اين زمينه تمامي عوامل مؤثر در برنامهريزي درسي رابطه تعاملي با يکديگر دارند. شخصيتهاي برنامهريزان درسي، ساختار نظامهاي مدرسه و الگوهاي مختلف روابط گروهي اعضاي مدرسه، از عوامل مهمي هستند که برنامهريزي درسي را تحت تاثير قرار ميدهند. اصلاحات و تغييراتي که در برنامههاي درسي صورت ميگيرند، از چگونگي ارتباط افراد داراي قدرت و مرجعيت در تصميم گيريها نتيجه ميشوند.
4- برنامهريزي درسي يک امر جمعي است و بايد با همکاري انجام گيرد. اين واقعيت که برنامهريزي درسي مستلزم مهارتهاي مختلف، آگاهيها، علايق و تعهدات ارزشي است، کار برنامهريزي درسي را براي يک فرد به تنهايي غيرممکن ميكند. همکاري در برنامهريزي درسي يک کار اساسي است. البته تمامي افراد شرکت کننده در برنامهريزي درسي به يک اندازه در تمامي جنبههاي برنامهريزي شرکت نميکنند. پيچيدگيهاي فني در تهيه برنامه درسي و ويژگيهاي سياسي و اجتماعي آن، مستلزم انواع صلاحيتها در مراحل مختلف فرآيند برنامهريزي درسي است. اينکه شرکتکنندگان در برنامهريزي درسي چه کساني هستند و چه موقع بايد ايفاي نقش کنند، به کارکردهاي متمايز و نوع صلاحيتهاي آنان مبتني است. بنابراين برنامهريزي درسي مؤثر بايد با توجه به دو اصل همکاري و تشريک مساعي انجام پذيرد.
به طور کلي ميتوان گفت برنامهريزي درسي فرآيند ياددهي- يادگيري را دربر ميگيرد، تا با اين هدف بتواند تغييرات مطلوب را در رفتار فراگير ايجاد كند. برنامهريزي درسي داراي کارکردها و عملکردهاي مختلفي است که تمامي آنها در ايجاد يک برنامه درسي مؤثر نقش اساسي دارند. برخي از کارکردهاي برنامهريزي درسي عبارتند از:
1- انتخاب زمينه براي اخذ تصميمات (تصميمگيرندگان کلان چه کساني هستند و در مورد چه مسائلي بايد تصميم بگيرند)
2- انتخاب و مشارکت دادن افراد در تصميمات برنامه درسي (هر فردي بايد در چه موردي تصميم بگيرد).
3- سازماندهي و فنون برنامه درسي.
4- نوشتن واقعي برنامه درسي(تدوين عملي برنامه درسي).
5- اجراي برنامه درسي.
6- ارزشيابي برنامه درسي.
7- تدارک بازخورد و اصلاح برنامه درسي.
تابا هفت مرحله را در برنامهريزي درسي قائل بود که عبارتند از:
1- نيازسنجي 2- تدوين هدفها 3- انتخاب محتوا 4- سازماندهي محتوا 5- انتخاب تجارب يادگيري 6- سازماندهي تجارب يادگيري 7- تعيين آنچه بايد ارزشيابي شود.
منابع برنامه درسي
يک برنامه درسي کارآمد مبتني بر اطلاعات از سه منبع اساسي يعني طبيعت يادگيرندگان تحت تعليم (اطلاعات درباره يادگيرندگان)، جامعهاي که مؤسسات تربيتي را فراهم آورده و اداره ميکند و دانش گردآوري شده موجود است. اين اطلاعات براي مراحل طرحريزي برنامه درسي، هدفهاي کلي و هدفهاي عيني، الگوي برنامه درسي، مدلهاي آموزشي و شيوههاي ارزشيابي مورد استفاده قرار ميگيرد. اطلاعات درباره يادگيرندگان مانند:
1- اطلاعات جمعيتشناسي و ثبتنامي (تعداد تولد، توزيع سني زمينههاي نژادي و قومي، نرخ باروري، نرخ رشد جمعيت دانش آموزي، ميزان ثبتنام و غيره)
2- اطلاعات مربوط به ترک تحصيل (نرخ، دلايل، ويژگيها و غيره) و اطلاعات درباره جامعه شامل اطلاعات در مورد خانواده، گروه همسالان، اجتماع، ارتباط جمعي، محيط و انرژي، تکنولوژي و ارزشها است.
منابع
1- فرمهيني فراهاني، محسن(1387): فرهنگ توصيفي علوم تربيتي، اسرار دانش: تهران.
2-يارمحمديان، محمدحسين(1381): اصول برنامهريزي درسي، چاپ سوم، يادواره کتاب: تهران
+ نوشته شده در چهارشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۰ساعت 21:32 توسط بچه درسخون | نظر بدهید
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 2 نفر مجموع امتیاز : 9 |
|
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب